بهجت صدر، نقاشِ نوگرا و پیشرو

بهجت صدر، نقاشِ نوگرا و پیشرو
بهجت صدر، نقاشِ نوگرا و پیشرو
بهجت صدر هنرمندی است که حضورش تاثیر معناداری در گسترش جنبش نوگرایی هنر ایرانی داشته است؛ او جزو پیشقراولان مدرنیست ایرانی در شاخه تجریدگرایی (هنر انتزاعی) بود که گرایش به هنر مدرن غرب در کارهایش مشهود است.
بهجت صدر هنرمندی است که حضورش تاثیر معناداری در گسترش جنبش نوگرایی هنر ایرانی داشته است؛ او جزو پیشقراولان مدرنیست ایرانی در شاخه تجریدگرایی (هنر انتزاعی) بود که گرایش به هنر مدرن غرب در کارهایش مشهود است.

گزارش نشریه تقاطع شماره 25 | «من بهجت صدر نقاشم. از ناچاری به نقاشی رو نیاوردم، از امکانات نمایشگاه‌های دنیا به خاطر فروش نفت استفاده نکردم. به طبیعت بیش‌تر از انسان‌ها کشش داشتم، به پرتگاه‌ها رفتم، اما سقوط نکردم. وابستگی دینی را در جوانی با چرخاندن کره کنار گذاشتم. در آپارتمانی با مبل‌های ناراحت مارک‌دار زندگی می‌کنم. لباس‌هایم بیش‌تر سیاه است. هنر باعث جدایی از دخترم نشد، سفر زیاد کردم و از سنگلاخ‌ها گذشتم، گاهی سنگریزه‌ها آزارم می‌داد.

دریا را از زمین بیشتر دوست دارم. در زمین انسان مدفون می‌شود و در دریا غرق می‌شود. غرق در شادی، غرق در زیبایی، غرق در خوشی، غرق در مستی، غرق کار. زمین کوه و تپه و گودی دارد و دریاست که بی‌نهایت است و چشم را تا بی‌انتها می‌کشاند.» (برگرفته از فیلم مستند زمان معلقدرباره بهجت صدرساخته میترا فراهانی)

تفاوت‌های بهجت صدر را در همان جملات چند خطی‌اش می‌توان یافت و حسرت خورد. شنیدن همین چند جمله کوتاه  از زبان بهجت خانم، کافی بود تا سراپا مشتاقانه در جست‌وجوی شخصیت فکری و ایدئولوژی او بگردم و بشناسمش تا با پیش‌زمینه آن تفکرات و شاید نگاهی نزدیک، به کارها و آثارش بنگرم. حسی که جملات بالا برایم تداعی کرد، حس رهایی، جسارت، صداقت، پرواز، خنده، رقص و لمس زندگی و در نهایت معنی متفاوتی از زندگی معمول آن روزگار بود.

 صدر، از پیشقراولان مدرنیست ایرانی

بهجت صدر هنرمندی است که حضورش تاثیر معناداری در گسترش جنبش نوگرایی هنر ایرانی داشته است. او جزو پیشقراولان مدرنیست ایرانی در شاخه تجریدگرایی(هنر انتزاعی) بود که گرایش به هنر مدرن غرب در کارهایش مشهود است. کارهای بهجت صدر را تحت عنوان انتزاع صورتگرایانه (فرمالیستی) طبقه‌بندی کرده‌اند و اگرچه به لحاظ مضمونی عمده‌ی کارهایش از واقعیات و تحولات اجتماعی دور است لیکن زبان بصری بین‌المللی دارد و در حصار جغرافیایی خاصی نمی‌گنجد.

بهجت صدر نقاشی است که نشانه‌های متناقض را با بیانی انتزاعی به تصویر می‌کشد و طبیعت سرشار را با جهان سرد و عریان صنعتی در هم می‌آمیزد. او یکی از پیشگامان هنرهای تجسمی در ایران، از پیشروترین چهره‌های هنر نوگرا و از اولین زنان هنرمند و مدرس دانشگاه است که اوایل دهه‌ی 1340 در عرصه‌ی هنر بین‌المللی حضور یافت. کارهایش گواهی است بر مدرنیته‌ی جهان‌شهری نوظهوری که در تهران، رم و پاریس پدیدار شد؛ شهرهایی که در آن‌ها تحصیل کرد و آثارش را به نمایش گذاشت. بهجت صدر تجسم تلفیق شگفت‌انگیزی از هنر و زندگی است که در لایه‌های گوناگون نقاشی‌های طغیان‌گرش آشکار است.آثارش مملو خشونت انتزاعی و قدرت زنانه است.

او تقلید از سنت‌های هنر ایران یا تکرار کار هنرمندان مدرن غربی را کنار گذاشت و به زبان انتزاعی دست یافت که بافتی با تکرار موزون خطوط موازی، هسته‌ی اصلی آثارش را تشکیل می‌داد. صدر هنرمندی تجربه‌گرا بود و در طول دوران فعالیت خود، تجربه‌های خلاقانه‌ای در زمینه‌ی نقاشی، عکاسی و همینطور کلاژ به دست آورد. او شاگرد اول دوره‌ی خود در رشته‌ی نقاشی دانشکده‌ی هنرهای زیبا بود و این جایگاه هنری در آن زمان برای صدر به عنوان یک زن موفقیتی بزرگ و ستودنی بود.

 زندگی پر فراز و نشیب در دوران جوانی

بهجت صدر محلاتی در 8 خرداد 1303 در اراک متولد شد. او نخستین فرزند قمر امینی و محمد صدر بود؛ برادرش شهردار تهران در زمان مصدق بود و پیش‌تر در عدلیه کار می‌کرد و به شعر، خوش‌نویسی و موسیقی علاقه‌مند بود. مادرش زنی روشن‌فکر بود و عمویش محسن صدر محلاتی (صدر الاشرف) سابقا وزیر عدلیه و نخست‌وزیر بود.

پیش از اقامت در تهران، به دلیل شغل پدر، در شهرهای مختلفی زندگی کردند. خانواده‌ای سنتی داشت و هرسال در تکیه‌ای که در حیاط خانه‌شان برپا می‌شد، مراسم سوگواری ایام محرم را برگزار می‌کردند. بهجت صدر از آن روزها و گردهم آمدن جمعیت انبوه در این تکیه‌ها و برخوردهای زنان و مردان جوان با یکدیگر خاطراتی روشن در ذهن داشت.

کلاس اول و دوم دبستان را در تهران گذارند. پدرش سال 1313 نابهنگام درگذشت. خانواده او با مشکلات اقتصادی مواجه شد و با شروع جنگ جهانی دوم این مشکلات شدت گرفت. معلمش خیلی زود به این نتیجه رسید که او استعداد نقاشی ندارد و از نقاش شدن دلسردش کرد. در همان سال‌ها از یک ایلیاتی، ابریشم‌دوزی آموخت. مدتی بعد تصمیم گرفت به دانشسرا برود و آموزش معلمی ببیند. بعد از پایان تحصیلات، سال 1322 آموزگار دبستان شد تا استقلال مالی پیدا کند و درعین‌حال کمک‌حال خانواده‌اش هم باشد. به‌تدریج به نقاشی علاقه‌مند شد و سال 1326 در کلاس نقاشی علی‌اصغر پتگر شرکت کرد.

هم‌زمان با معلمی به تحصیل نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداخت. در دانشکده رشته‌های معماری، دیزاین، و هنرهای تجسمی وجود داشت و به این ترتیب، او در فضایی بینارشته‌ای قرار گرفت و با مجموعه‌ی گسترده‌ای از تکنیک‌ها آشنا شد. در آن‌جا صادق هدایت را که آن زمان کتابدار دانشکده بود ملاقات کرد، و با هم‌دانشگاهی‌هایی چون سهراب سپهری و ناصر عصار گروهی را تشکیل دادند که هدفش تجربه کردن ورای آموزه‌های آکادمیک بود. سال 1327 با ابوالحسن صدر نویسنده ازدواج کرد که از اقوام دورشان بود. پنج‌سال بعد از او جدا شد.

او که با موفقیت بسیار و با رتبه‌ی اول فارغ‌التحصیل شده بود، سال 1335 با بورس تحصیلی به ایتالیا رفت و تحصیلاتش را در آکادمی رم و در کلاس‌های نقاشی روبرتو ملی ادامه داد. سپس به مدرسه‌ی هنرهای زیبای ناپل رفت و زیرنظر اساتیدی چون آنتونیو کورپورت و آرماندو جنتلینی به تحصیل پرداخت.

 آشنایی با فروغ و فصلی تازه در زندگی

در اوایل اقامتش در رم، با فروغ فرخ‌زاد آشنا شد و دنیایی از واژگان و تصاویر را با یکدیگر به اشتراک گذاشتند. در همان سال برنده‌ی جایزه‌ی شهر سن ویتو شد و در بی‌ینال ونیز شرکت کرد. به‌رغم این‌که در آن زمان هنوز بی‌ینال غرفه‌ای برای ایرانی نداشت، مارکو گریگوریان موفق شد چند کار از چند هنرمندان ایرانی را در غرفه‌ی ایتالیا به نمایش درآورد. بهجت صدر یک تابلوی طبیعت بی‌جان ارائه داد که مورد توجه جوزپه سیورتینو قرار گرفت و آن را «ظریف و پست‌امپرسیونیستی» توصیف کرد.

بهجت صدر در سال 1337 از مدرسه‌ی هنرهای زیبای ناپل فارغ‌التحصیل شد. در همان اولین سال حضورش در ایتالیا به سبک شخصی خود دست یافت؛ انتزاع غیرهندسی حاصل بیناکنش نقطه‌ها و رد نگاشت‌های رنگی که در چندین نمایشگاه فردی و گروهی به نمایش گذاشت. در همین زمان تصمیم گرفت دیگر روی سه‌پایه نقاشی نکشد آن‌طور که خود می‌گوید: «‎‎طاقه‌های بزرگ بوم را روی زمین پهن می‌کردم و با رنگ‌های قوطی و کاردک در ‏جذبه‌ای نابه‌خود، شب‌وروز کار می‌ساختم‎.»

در سال 1336 «روبرتو ملی» او را به گالری ایل پینچو معرفی کرد و نمایشگاهی از کارهایش برگزار شد. چندین منتقد و تاریخ‌نگار سرشناس، از جمله امیلیو ویلا؛ لیونلو ونتوری، منتقد و استاد هنر مدرن در دانشگاه رم، به گالری لابوسولا معرفی‌اش کردند و کارهایش در آن‌جا نیز به نمایش درآمد. سال 1337 با آهنگساز ایرانی، مرتضی حنانه ازدواج کرد، اما این ازدواج پرشور تنها هفت سال دوام آورد، ولی تا ابد در یاد بهجت صدر باقی ماند. سال‌ها بعد از مرگ مرتضی حنانه، در سال 1368، در یادداشت‌هایش نوشت: «حنانه مرد و همه مرده‌اند!»

او تلاش کرد پس از پایان تحصیلات در رم بماند، ولی بورس تحصیلی‌اش رو به پایان بود. در سال 1338 به ایران بازگشت و به‌عنوان استادیار در دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران مشغول به کار شد.

صدر به‌نوعی نقاشی رفتارنمایانه با استفاده از فرم‌های خشن‌تر و در ابعاد بزرگ گرایش پیدا کرد و در نمایشگاه‌های بین‌المللی متعددی شرکت کرد. در سال 1341 به همراه حسین زنده‌رودی برنده‌ی جایزه‌ی سلطنتی سومین بی‌ینال تهران شد. در میان هیات داوران جولیو کارلو آرگان، فرانک ادگار، ژاک لازانیه و پی‌یر رستانی نیز حضور داشتند.

او که تنها فرزندش میترا (کاکوتی) در سال 1342 متولد شده بود، سفارش ساخت دو نقش‌برجسته‌ی سرامیکی برای نمای هتل هیلتون به ابعاد 90 متر مربع را گرفت و شروع به ساخت کرد. در همان سال، برای دومین‌بار و در سی‌ویکمین بی‌ینال ونیز و سال بعد، در بی‌ینال سائوپائولو شرکت کرد. در 1343 به‌عنوان هنرمند مدعو در بی‌ینال چهارم تهران شرکت کرد.

 مجموعه‌ای از کارهای اپتیک و حرکتی تولید کرد. این مجموعه در زمان خود با نقدهای فراوانی روبه‌رو شد. تعداد کمی هم از آن‌ها باقی‌ماند است. بعضی از این کارها مجهز به موتور بودند و با حرکات مکرر، بازی‌های بصری به‌وجود می‌آوردند یا کرکره‌های الکتریکی را فعال می‌کردند. با اثری به‌نام (نور دانش) که در آن خورشید قرمز و مینیمالیستی از پس کرکره‌های بسته نمایان می‌شد، برنده‌ی جایزه‌ی اول مسابقه‌ی نقاشی یونسکو برای مبارزه با بی‌سوادی شد.

بهجت صدر و توسعه جنبه‌های تجربی آثارش

مرگ ناگهانی فروغ فرخ‌زاد طی سانحه رانندگی در سال 1345، او را به شدت سوگوار کرد. فروغ را زنی بسیار صادق می‌دانست که از هر ریا و تزویری بری  بود. در سال 1365 در یادداشت‌هایش نوشت: «چیزی که در زندگی به آن افتخار می‌کنم دوستی‌ام با فروغ بود و ارزش زیادی که برایش قائل بودم.»

نام بهجت صدر همیشه یادآور نام فروغ فرخزاد بوده است. سا‌ل‌ها پیش در هر زندگی‌نامه‌ای که از فروغ خوانده می‌شد، بهجت صدر، به‌عنوان معلم نقاشی او و بعدها دوست صمیمی‌اش معرفی می‌شد و فروغ در سفر به ایتالیا، مدت‌ها در خانه بهجت صدر اقامت داشت.

بهجت صدر یک دوره فرصت مطالعاتی را در پاریس و به کار با گوستاو سن‌ژیه ور بوزار گذراند و شیوه‌های نوین آموزش هنر را آموخت. شاهد شورش‌های 1968 در شهر بود. روزی را به یاد می‌آورد که با دوستان هنرمندش بهمن محصص و حسین زنده‌رودی رد کافه سلکت نشسته بودند. ناگهان احساس دلشوره‌ی شدیدی او را دربرگرفت و از دوستانش خواست که محل را ترک کنند. بعدتر فهمیدند که کمی پس از ترک محل، انفجاری در آن رخ داده است.

او در ادامه فعالیت‌هایش، کم کم جنبه‌های تجربی کارش را توسعه بخشید و مدیریت گروه نقاشی را در دانشکده‌ی هنرهای زیبا برعهده گرفت. در جلد چهارم کتاب «هنر ابستره» نوشته‌ی میشل‌راگون در سال 1974 (1353) اثری از او چاپ شد. سال دوم مرخصی در پاریس(1353-1354)؛ سالی پرثمر و به‌شدت موفقیت‌آمیز که در آن میدان تحقیقات بصری‌اش گسترده ساخت. کارهای بعدی‌اش حاوی ردپای تجربیات انجام شده در این دوره بودند. کارهایی با آلومینیوم خلق کرد. سال‌های 1353 تا 1358 به‌میزان قابل توجهی در غنای نقاشی او نقش داشتند و پردستاوردترین دورانش محسوب می‌شودند. ازاین‌پس، تقریبا دیگر هرگز در قطع بزرگ نقاشی نکرد.

او که انقلاب ایران را دنبال می‌کرد و به‌دقت تحولاتی را که به‌دنبالش در جامعه‌ی ایران رخ می‌داد زیر نظر داشت، در سال 1359 بازنشسته شد و به پاریس رفت. در ابتدا قصد داشت موقتا آن‌جا بماند ولی دچار مشکلات جسمی جدی شد. برای دریافت خدمات پزشکی مجبور بود در پاریس بماند و در نهایت همان‌جا اقامت گزید، اما مرتب به ایران سر می‌زد.

از سال 1360 که قادر به کار در قطع‌های بزرگ نبود، کارش را با خلق فوتومونتاژ و عکس-نقاشی در قطع‌های کوچک‌تر ادامه داد. کارهایش را به دفعات در نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی به نمایش گذاشت. این کلاژها، نمایانگر کار او به‌عنوان عکاس نیز بودند. برای دست‌یافتن به ترکیب موردنظرش، قطعاتی از عکس‌هایش را (که خود در سفرهایی در جنگل‌ها یا کناره‌های رود سِن از مدل‌های طبیعت یا معماری گرفته بود) می‌برید و با عناصر متنوع از جمله ردهای رنگ ترکیب می‌کرد.

بهجت صدر طی سال‌های 1370تا 1382 که با مشکلات جسمی بیشتری مواجه بود، به کارهایش در قطع کوچک ادامه داد. ولی به‌تدریج بیشتر زمانش را صرف یادداشت‌های روزانه افکار و مشاهداتش می‌کرد. همه‌چیز را ثبت می‌کرد. بعضی از پوشه‌هایش شامل طراحی‌هایی نیز بودند. چند ده پوشه از نوشته‌ها و طراحی‌های او از این دوران به‌جا مانده است. در سال 1374 مجموعه‌ای از کارهایش در مرکز فرهنگی نیاوران تهران و پس از آن در 1999 (1378)، نمایشگاه مروری بر آثارش در سیته ذزار پاریس به‌نمایش درآمد. در چندین نمایشگاه بزرگ گروهی شرکت کرد.

از بزرگداشت تا مرگ در جزیره‌ی کرس

در سال 1383 موزه‌ی هنرهای معاصر تهران برای بزرگداشت بهجت صدر نمایشگاه مروری بر آثار او را برگزار کرد. این نمایشگاه بخشی از مجموعه نمایشگاه‌های «پیشگامان هنر نوگرای ایران» بود. همچنین مونوگرافی از خط سیر حرفه‌ای او به همین مناسبت منتشر شد.

در خلال سال‌های 1384 تا 1388مشکلات جسمی‌اش شدت گرفت و به دفعات در بیمارستان بستری شد. به‌رغم این اتفاق، از هر فرصتی برای طراحی استفاده می‌کرد و شدیدا به نوشتن می‌پرداخت و در چندین نمایشگاه گروهی شرکت کرد.

بهجت صدر اما در 19 مرداد 1388 به علت ایست قلبی حین شنا در جزیره‌ی کرس درگذشت. تابستان 1370 در یادداشت‌هایش نوشته بود: «دریا را از زمین بیشتر دوست دارم. در زمین انسان مدفون می‌شود و در دریا غرق می‌شود. غرق در شاد، غرق در زیبایی، غرق در خوشی، غرق در مستی، غرق کار. زمین کوه و تپه و گودی دارد و دریاست که بی‌نهایت است و چشم را تا بی‌انتها می‌کشاند.»

شیوه نقاشی بهجت صدر در دوره‌ای طولانی، مبتنی بر پاشیدن و جمع کردن رنگ بود، به طوری که بخش عمده اثر، نه در مرحله ریختن، بلکه در مرحله برداشتن رنگ شکل می‌گیرد. او بدین منظور ابتدا رنگ را به شکل غلیظی مستقیماً روی یک سطح، غالباً ورق آلومینیوم، می‌ریخت و سپس آن را با کاردک و یا وسیله‌ای مشابه در سطح تابلو پخش می‌کرد تا شکل انتزاعی مورد نظرش به تدریج پدیدار شود. حرکت دست در این روند طبیعتاً سریع و بسیار ماهرانه است، به طوری که پیش از خشک شدن رنگ، اشکال و بافت‌هایی را به صورت نگاتیو، در تعبیر هنرمند، بر روی سطح تابلو نمایان سازد.

استفاده نرم و استادانه از کاردک، امکان خلق خطوطی پهن و سطوحی مواج را به وی می‌داد تا از این طریق یک نقاشی آبستره تغزلی وکاملاً مدرن بر مبنای گستره‌های تکرارشونده پدید آید. سیر دگرگونی رنگ و ترکیب‌بندی در آثار صدر، نظمی پایدار دارد و بر منطقی مدرنیستی استوار است. استفاده از تخته، ورق آلومینیوم و یا کرکره، به عنوان زمینه نقاشی، نشان از دغدغه نقاش برای انتخاب زمینه‌ای غیرکلاسیک جهت خلق نقاشی دارد.

در اثر پیشرو، رنگ تیره و سرد سیاه که رنگ غالب آثار اوست، در تضاد با خطوط سفید به‌جا مانده از سطح آلومینیوم، درهم می‌شکند و همه چیز رنگ و بوی جهانی دیگر به خود می‌گیرد. بهجت صدر بر خلاف بسیاری از هم‌نسلان خود، تلاش پرشتابی در بومی کردن آثار خود ندارد، به‌طوری که معمولاً سبک آثارش را به جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی و گاه شیوه نقاشی کنشی مرتبط می‌کنند.

آثار صدر و انتزاع در خالص‌ترین حالت

نقاشی‌های بهجت صدر، مفهوم انتزاع را در خالص‌ترین حالت خود ارایه می‌کنند. او به تأثیر از بن‌مایه‌های فرمالیستی هنر مدرن، با فاصله گرفتن از طبیعت تلاش می‌کرد تمامی اصول کلاسیک هنر را کنار بگذارد و نقاشی را در ساحتی نو و نامتعارف بازمعنا کند. بدین جهت حتی در برخی آثار، در گزینش بستر نقاشی نیز از چوب یا رویه آلومینیوم استفاده کرد؛ تابلوی نقاشی را از سه‌پایه پایین کشید و بر روی بستر صاف زمین خوابانید؛ آن را با رنگ‌گذاری شروع و با جمع کردن رنگ پایان داد؛ قلم‌مو را کنار گذاشت و از کاردک استفاده کرد، پالت رنگی را برای هر تابلو تا حد ممکن محدود کرد و بدین طریق مرز تمامی بایدها و امور متعارف در شکل‌دهی هنر کلاسیک را شکست و نقاشی را در معنایی نو جانی دوباره بخشید.

شاید مهم‌ترین خصوصیت نقاشی‌های بهجت صدر رنگ کردن و جمع کردن‌های مکرر رنگ از بستر نقاشی با استفاده از کاردک باشد؛ گویی رنگ برای نقاش، چیزی به مثابه گِل برای مجسمه‌ساز است. این رفتار در شکل‌بخشی به سطوح رنگی، در پخش کردن و جمع کردن‌های مکرر رنگ، سبب شده نقاشی‌های صدر در امتداد جنبش اکسپرسیونیسم انتراعی امریکایی تفسیر شود: هنری که در آن، چیزی بیشتر از تجسم تصویری صِرف اهمیت می‌یابد، و اثر به جز رنگ، سطح و فضا، در برگیرنده و بازتاب‌دهنده فعالیت هنرمند در ثبت حرکات بدنی در زمان خلق اثر نیز تلقی شود.

صدر زبان انتزاعی خاص خود را در اوایل دهه‌ی چهل شمسی پیدا کرد. خصوصیت اصلی و متمایزکننده‌ی آثار او، نوارهای پهن عمودی و افقی موازی بود که تکرار خطوط در آن‌ها، بافتی موزون را به وجود آورده بود. او کم‌کم نقاشی روی سه‌پایه را کنار گذاشت و بوم نقاشی را روی زمین گذاشت. با این کار، ارتباط بدنش با بوم بیشتر ‌شد و همین موضوع، شیوه‌ی کار او را به نقاشی کنشی نزدیک کرد.

به خاطر این روحیه‌ی نوآورانه و مترقی، شیوه‌ی کار بهجت صدر کاملاً با هنرمندان هم‌دوره‌ی خود متفاوت بود. خود او در مورد آثارش گفته بود: «عده‌ای از نقاشان به اجبار دنبال سنت خاصی هستند؛ مثلاً استفاده از عناصر ایرانی. این یک نوع تعصب است. در حالی که یک نقاش، مثلاً خود من، ممکن است از وطنم، از کاشیکاری مسجد جامع، از معماری اصفهان تأثیر بپذیرم ولی خود آن‌ها را در تابلو نیاورم. اصل تأثیر یک محیط است. باید آنچه را که حس می‌شود و در ذهن نقش می‌بندد پیاده کرد.»

در تابلوهای بهجت صدر نوعی خشونت و استحکام نفوذناپذیر نهفته است. رنگ‌آمیزی و کشیدگی زمخت قلم‌مو یا کاردک یا... بر بوم، محکم و عضلانی است و به‌دلیل کاربرد حداکثری از رنگ‌های تیره و سرد و سخت در استفاده از رنگ‌های زنده‌تر و روشن با ذهنیتی اغلب سرسختانه، متصلب و غیرزنانه مواجه‌ایم. اما در عین انتزاع و خلق‌الساعه بودن، آثار صدر واجد نظمی دقیق و ریاضی‌وار است که هوشمندی ذهن هنرمند خالق‌اش را بازتاب می‌دهد. در برخی از آثار او، لایه‌ای نازک فلزی به کار رفته و سردی و زمختی، بخشی از مدرنیسم دهه 50 و 60 میلادی در آن‌ها مشهود است.

میترا فراهانی، کارگردان فیلم «بهجت صدر، زمان معلق»، در وبلاگ خود می‌نویسد: «هنگام ساختن فیلم به دلیل علاقه بهجت صدر برای رهایی و نیستی در آب، بر آن شدیم تا پلان پایانی فیلم صحنه‌ای باشد از شنا‌کردن او در دریا و حرکت او به سمت افق. اما با وجود هیجان بهجت صدر برای گرفتن این نما، امکان آن فراهم نشد؛ چرا که بسته‌شدن فیلم مصادف شد با اواخر فصل پاییز و سردی هوا. بی‌خبر از آن که 3 سال بعد بهجت صدر خود این پلان را کارگردانی خواهد کرد. این پلان با چشمان دخترش میترا حنانه تصویربرداری شد. میترا (حنانه) می‌گوید قبل از رفتن داخل آب، مشتی از آب دریا را بوسید.»


انتهای پیام/

https://www.titrqazvin.ir/news/12721

مطالب پیشنهادی از سراسر وب