دریای بالتیک و خطر آتش جنگ

دریای بالتیک و خطر آتش جنگ
دریای بالتیک و خطر آتش جنگ
با موافقت نهایی پارلمان ترکیه با عضویت سوئد در ناتو و همچنین با اعلام این‌که سه کشور بالتیک در 24 ژانویه 2024 (4 بهمن 1402) در حاشیه دریای بالتیک، مجموعه‌ای از سنگرهای دفاعی را خواهند ساخت، موضوع امنیت دریای بالتیک و پیوند با امنیت جهانی، برجسته‌تر شده است. توضیح آن‌که بعد از حمله نظامی روسیه به اوکراین در فوریه 2022 (اسفند 1400)، جهان امنیت رنگ و بوی خاصی گرفت.
با موافقت نهایی پارلمان ترکیه با عضویت سوئد در ناتو و همچنین با اعلام این‌که سه کشور بالتیک در 24 ژانویه 2024 (4 بهمن 1402) در حاشیه دریای بالتیک، مجموعه‌ای از سنگرهای دفاعی را خواهند ساخت، موضوع امنیت دریای بالتیک و پیوند با امنیت جهانی، برجسته‌تر شده است. توضیح آن‌که بعد از حمله نظامی روسیه به اوکراین در فوریه 2022 (اسفند 1400)، جهان امنیت رنگ و بوی خاصی گرفت.

یادداشت نشریه تقاطع شماره 34 | فنلاند و سوئد که به نوعی «عدم تعهد نظامی» در دوگانه‌ ناتو و غیرناتو در اروپا متعهد بودند، تقاضای عضویت در ناتو کردند و چون تقاضای عضویت در ناتو باید با اجماع به تصویب برسد، و ترکیه یکی از پایه‌های ناتو است، موافقت با عضویت سوئد را گروگان سیاست مربوط به روابط دوجانبه خود با آن کشور کرده، اما  نهایتاً این مسأله در روندهای سیاسی و حقوقی حل شد.

اما خبر دیگری که بدان اشاره شد، یعنی اعلام ساخت سنگرهای دفاعی در سواحل دریای بالتیک توسط سه کشور استونی، لتونی و لیتوانی، نشان می‌دهد که دریای بالتیک، از حوزه شرق که شامل این کشورها می‌شود و در حوزه غرب شامل سوئد و فنلاند می‌گردد، دستخوش تحولات عمیق امنیتی است و در دنیای به‌هم پیوسته کنونی، امنیت بین‌المللی با سرنوشت فعل و انفعالات در همه مناطق خرد و کلان دنیا گره خورده است.

با عنایت به این زاویه دید این پرسش قابل طرح می‌باشد که چرا و چگونه می‌توان کنش و واکنش‌های امنیتی در حوزه بالتیک را در پیوند با امنیت بین‌المللی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟

در پاسخ باید به «برآمدن مناطق خرد در روابط بین‌المللی»، «گسست‌ها و پیوندهای جغرافیایی و تاریخی» و سرانجام «مدیریت عدم تقارن‌ها توسط کنشگران در مناسبات بین‌المللی» پرداخت.دریای بالتیک در شمال اروپا، پیوند دهنده روسیه با قاره اروپا به‌طور خاص از طریق سه جمهوری بالتیک است که جمعاً اندکی بیش از شش میلیون جمعیت دارند. البته دریای بالتیک، گسترده‌تر از این سه کشور است و علاوه بر این آنها کشورهای دیگری چون بلاروس، روسیه و لهستان را در بخش شرقی خود شامل می‌گردد.

سه کشور بالتیکی، در دوران جنگ سرد، در مجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داشتند و در سال 1991، با فروپاشی شوروی مستقل و به مرور به سیاست‌های ملی خود شکل دادند، و فراتر با باز شدن روابط بین‌المللی و خروج سیاست جهانی از تصلّب و گرفتگی عمودی مبتنی بر دو قدرت جهانی، و اهمیت یافتن مناطق مختلف، اعم از خرد و کلان در سرتاسر گیتی، منطقه بالتیک نیز شکل گرفت و علاوه بر این سه کشور، کشورهای دیگر حوزه گسترده بالتیک به همراه اتحادیه اروپایی در سال 1992، شورای کشورهای بالتیک را با ده عضو تأسیس کردند که به عنوان یک نهاد بین‌الدولی فعال و به هماهنگی بین اعضا در سیاست‌های همگرایی منطقه‌ای مشغول می‌باشد.

در سال جاری مسیحی، فنلاند ریاست دوره‌ای این نهاد چند جانبه‌گرا را به عهده دارد. در برآمدگی بالتیک دو پدیده قابل عنایت ویژه هستند، پدیده اول ارتباطات و نهادسازی سه کشور کوچک بالتیک مخصوصاً در عرصه نظامی همراه با مواضع سرسختانه آن‌ها نسبت به روسیه می‌باشد و پدیده دوم، اثرات بسیار عمیق حمله نظامی روسیه به اوکراین بر ذهنیت، روان و عمل استراتژیک این سه کشور است. اغراق نیست اگر گفته شود هیچ کشوری مانند آن‌ها، در اروپا و جهان، از اثرات و پیامدهای جنگ اوکراین تأثیر نیافته است.

علت این تأثیرپذیری را باید در گسست‌ها و پیوست‌های جغرافیایی و تاریخی یافت. این سه کشور برای خود، تاریخ پُر نشیب و فرازی دارند، ولی از قرن هفدهم میلادی به بعد، با برآمدن روسیه به عنوان یک قدرت اروپایی و جهانی، پیوسته با مسأله روسیه، قدرت آن کشور و گسترش سرزمینی آن روبرو بوده‌اند. البته فنلاند و سوئد نیز با این مسأله روبه‌رو بوده و هستند، ولی چسبیدگی جغرافیایی برای این سه کشور، همراه با کوچکی آنها، اهمیتی متفاوت داشته است.

در فراز و فرودهای تاریخی، پایان جنگ دوم جهانی، به الحاق اجباری این سه کشور به اتحاد جماهیر شوروی منجر شد، ولی جالب آن‌که ایالات متحده، هیچگاه از بعد از پایان جنگ در 1945 تا فروپاشی شوروی در 1991، حاکمیت مسکو بر این سه کشور را به رسمیت نشناخت و هرکدام از این سه کشور در دوران جنگ سرد، در واشنگتن، دارای سفارتخانه‌های مستقلی بودند که توسط مخالفین اتحاد شوروی، اداره می‌شد بعد از فروپاشی و گسست از بلوک شرق، پیوستن آن‌ها به اروپا و غرب و ایالات متحده، پرسرعت، واکنشی و تند بود. همراه با لهستان آن‌ها بیشترین نقش را در برجسته کردن ابعاد نظامی در شرق و شمال اروپا دارند.

تاریخ و جغرافیا برای این سه کشور، پدیده عدم تقارن در قدرت با همسایه‌ای را تداعی می‌کند که چالشی پایدار است. مدیریت این عدم تقارن خود موضوعی شگفت‌‌انگیز است. آیا با چسبیدگی بیشتر با ناتو امنیت آنها تأمین می‌شود؟ یا مدیریت عدم تقارن را باید در ترکیبی از راه‌ حل‌ها و ابزارها جستجو کرد؟

پاسخ به این سؤال‌ها چندان راحت و روشن نیست. آن‌چه که روشن است آنکه دریای بالتیک که تا چندی پیش از آرام‌ترین مناطق جهان بود، روز به روز نظامی‌تر شده و به انبار باروتی تبدیل گردیده که ممکن است شعله‌ور شده و امنیت اروپایی و جهانی را دگرگون کند.


انتهای پیام/

https://www.titrqazvin.ir/news/17841

مطالب پیشنهادی از سراسر وب